زهره نیلی: بابا همیشه سرفه می‌کند؛ از آن سرفه‌های ناجور که نه شربت سینه من خوبش می‌کند نه جوشانده‌های مادربزرگ.

گاهی وقت‌ها آن‌قدر سرفه می‌کند که نفسش بند می‌آید؛ برای همین هم مجبور است موقع بیرون رفتن ماسک بزند.

وقتی من و بابا بیرون می‌رویم همه به بابا نگاه می‌کنند؛ شاید به خاطر ماسک سفید جلوی دهانش؛ شاید هم به خاطر موهای سرش که یک مرتبه شروع کردند به ریختن.... اما با اینکه بابای من مثل بابای بقیه بچه‌های کلاس مو ندارد اما به همان اندازه مهربان است. 

همیشه می‌خندد و قصه‌های جالب تعریف می‌کند؛ قصه خودش و دوست‌هایش که وقتی خیلی جوان بودند با تفنگ به جنگ آدم‌های زورگو رفتند؛ دوست‌هایی که هر وقت از بابا می‌پرسم، کجایند و چرا به دیدنش نمی‌آیند، گریه‌اش می‌گیرد.

سال‌ها از آن روز گذشته. دیگر صدای مسلسل و خمپاره به گوش نمی‌رسد و دیگر هیچ خانه‌ای به دست دشمن بیگانه بر سر ساکنانش آوار نمی‌شود، اما جنگ هنوز به پایان نرسیده. گوش کن! صدای سرفه‌های بی‌امان پدر را می‌شنوی. دست و پای کوچک برادرم را می‌بینی که چگونه بدون آنکه خود بخواهد یا بداند، تنها به خاطر گام نهادن و بازی کردن بر زمینی که مین‌گذاری شده بود، تکه‌تکه شد و از بین رفت. پس چرا می‌گویی جنگ به پایان رسیده است؟!

عزیز‌الله حمیدنژاد، نویسنده و کارگردان سینما، جنگ را بخشی از زندگی می‌داند و فکر می‌کند «تا وقتی زخمی خون‌چکان وجود دارد و تا زمانی که خیابان‌ها و کوچه‌های ما به نام آدم‌هایی است که از جان و مال خود گذشتند، جنگ ادامه دارد و باید درباره آن نوشت.»
نویسنده و کارگردان «اشک سرما» نوشتن درباره جنگ را همان اندازه مهم می‌داند که پرداختن به حواشی آن را. او بر این باور است که توجه به وجه تاریخی جنگ، یکی از جنبه‌هایی است که نویسندگان می‌توانند به آن توجه کنند؛  به این معنی که در برهه‌ای از زمان، دشمن به سرزمین ما حمله کرده و مردم ما 8سال با همه توان خود در برابرش ایستاده و پایداری کرده‌اند و نویسندگان و دیگر هنرمندان می‌توانند این دوره هشت ساله را تصویر کنند.

حمیدنژاد، مستندنگاری در زمینه دفاع مقدس را ضروری می‌داند و می‌گوید: عکس‌ها، فیلم‌ها، خاطرات و دست‌نوشته‌هایی که در آن روزگار وجود داشته باید گردآوری شود چراکه مرور زمان، موجب ازبین رفتن شاهدان عینی جنگ و کمرنگ شدن مستندات تاریخی این واقعه می‌شود و شرایطی را فراهم می‌آورد تا افرادی به تحریف حقایق جنگ بپردازند اما وجوه دیگر جنگ چون ایثار، شهادت طلبی و. . . مواردی است که در هر زمان می‌توان به آن پرداخت.

کارگردان «شکوفه‌های سنگی» پرداختن به حواشی جنگ را هم ضروری می‌داند و فکر می‌کند «مگر می‌توان از جنگ گفت و بی‌تفاوت از کنار مادری که تنها فرزند خود را فدای خاک میهنش کرده، زنی که همراه و همسر خود را از دست داده و فرزندی که همه عمر، تشنه دست نوازش پدر بوده گذشت؟!»

حمیدنژاد، چهره جنگ را به‌خودی خود، زشت و ناپسند می‌داند و می‌گوید: می‌توان از دریچه‌ای دیگر به جنگ نگریست و زشتی‌های آن را به تصویر کشید، آنگاه از زیبایی‌هایی سخن گفت که در دل این ظواهر ناخوشایند جا‌گرفته‌اند.

کارگردان «هور در آتش» داستان، نمایشنامه و فیلمنامه را گونه‌ای بینش انتقادی به جهان می‌داند که وقتی جذاب و خواندنی می‌شود که از نظر بیان ادبی، ساختار، زبان، شخصیت پردازی، پایان بندی و... به جایگاهی مطلوب دست پیدا کند و رسیدن به این جایگاه، زمانی امکان‌پذیر است که نویسندگان دفاع مقدس، از شعار فاصله بگیرند و به طرح تزلزل، تردید و کمال‌خواهی رزمندگان ایرانی بپردازند؛ نه اینکه از آنها اسطوره‌هایی دست‌نیافتنی و از دشمن موجودی ناتوان بسازند که جنگیدن با او نه برتری که نهایت نادانی است؛ اگرچه برای نوشتن از جنگ، نیازمند وجود مستنداتی هستیم که گردآوری آن برعهده سازمان اسناد، میراث فرهنگی، بنیاد نشر و حفظ ارزش‌های دفاع مقدس و. . .  است. عزیز‌الله حمید نژاد همچنین به اهمیت گردشگری جنگ و اینکه هنوز تعریف روشنی از این نوع گردشگری وجود ندارد اشاره می‌کند.

ترس را تجربه کن

«عده‌ای افراد وقتی در بحبوحه جنگ به جبهه‌ها می‌روند جنگ را با گوشت و پوست و خون خود احساس می‌کنند، اما تعداد دیگری هم سال‌ها پس از جنگ به این مناطق می‌روند و یاد و خاطره کسانی را که در راه هدف و آرمان مقدس خود به شهادت رسیده‌اند، زنده می‌کنند.»

یکی از استادان گردشگری -حمید ضرغام- گردشگری جنگ را در شمار گردشگری «نوستالژیا» به شمار می‌آورد و می‌گوید: هیچ هماهنگی و تناسبی میان جنگ و گردشگری وجود ندارد چراکه رشد و گسترش گردشگری درگرو برقراری آرامش و امنیت است اما هر دو، در روزگار ما به تجارت‌هایی بسیار سودآور تبدیل شده‌اند زیرا یکی کارخانه‌های اسلحه‌سازی‌ را فعال می‌کند و دیگری، به جابه‌جایی میلیون‌ها انسان می‌انجامد.

وی با اشاره به سابقه دیرین گردشگری سیاه در دنیا می‌گوید: آنچه امروز در قالب گردشگری سیاه تعریف می‌شود به قرن‌ها پیش برمی‌گردد و در باور‌های مذهبی ما ریشه دوانده است اما برای رشد «گردشگری یاد و دریغ» در جامعه و شرایط امروز بهتر است جهت و هدف روشن و دقیقی وجود داشته باشد و سرمایه‌گذاران باید این‌گونه از گردشگری و تمایلات و خواسته‌های گردشگران علاقه‌مند را بشناسند و برای آنها تورهای ویژه برگزار کنند. 

ضرغام همچنین فکر می‌کند «همان‌گونه که آلمان با ایجاد فضایی موزه‌ای توانسته هولوکاست را به تصویر بکشد، ایرانیان هم می‌توانند جنگ هشت‌ساله خود با دشمن را برای علاقه‌مندان، بازآفرینی کنند.»

این استاد گردشگری، برخلاف بعضی که می‌پندارند نوجوان امروز درک و دریافتی از جنگ ندارد و بازآفرینی صحنه‌های جنگ برای او خالی از لطف است، فکر می‌کند:«نوجوانان و جوانان امروزی، در دوران فناوری اطلاعات، به بسیاری داده‌ها دسترسی دارند و گاهی دلشان می‌خواهد جنبه‌های خوفناک زندگی را تجربه کنند؛ به همین خاطر حفظ موقعیت‌های جنگی لازم است. اما در بازدید از مناطق جنگی ما خود مردم هستند که حس شهادت و ایثار را در خود زنده می‌کنند چراکه نشانه‌ای نیست که پس از سال‌ها احساس آنها را برانگیزاند.»

بگذار برخیزد مردم بی‌لبخند!

امروز جامعه ما می‌کوشد تا با تمامی‌ نشانه‌های غم مبارزه کند زیرا نشانه‌های اندوه در کشور ما بیش از شادی است؛ در حالی که اگر این مردم، در یک فضای معمول و متعارف زندگی می‌کردند، دلشان می‌خواست گهگاه، حزنی معنوی را تجربه کنند.

پرتو حسنی زاده - راهنمای گردشگری- این‌گونه می‌اندیشد او همچنین بر این باور است که بسیاری از ایرانیان به تعریف روشنی از گردشگری دست پیدا نکرده‌اند و بیشتر در پی شادی‌های کوتاه‌مدت و ظاهری هستند تا رسیدن به یک حظ و بهره معنوی‌؛ بنابراین تا زمانی که گردشگران نگاه خود را تغییر ندهند، اتفاق خاصی در این زمینه رخ نمی‌دهد.

ژاله ابراهیمی‌ هم یکی از راهنمایان گردشگری است.  او داشتن آگاهی و شناخت را لازمه گردشگری جنگ می‌داند و می‌گوید: گردشگری در کشور ما، مقوله تازه‌ای است. مردم ما تازه یاد گرفته‌اند به دیدن بناها و محوطه‌های تاریخی بروند و فرهنگ و معماری خود را بشناسند.

او هم، چون پرتو حسنی‌زاده بر این باور است که گردشگران جنگ، لذت متفاوتی را تجربه می‌کنند که رسیدن به آن نیازمند درک و شناخت است. ابراهیمی ‌با اشاره به اینکه راهیان نور بی‌بهره از استانداردهای گردشگری است می‌گوید: باید جدای از جنبه‌های مذهبی به جنگ و یادگارهای به‌جامانده از آن پرداخت.

 این راهنمای گردشگری، گردشگران جنگ را به 2 دسته تقسیم می‌کند و می‌گوید: عده‌ای بر آنند تا جنگ را درک کنند؛ به همین خاطر به لبنان، فلسطین و مناطق اینچنین سفر می‌کنند اما تعداد دیگری می‌خواهند کرخه و اروندرود را ببینند، نسیم خرمشهر را بر پوست کشیده و تبدار خود حس کنند و در پناه درختی بیارامند که یک روز دلاورانی، زیر سایه‌اش نشسته‌اند و وصیت‌نامه‌های خود را نوشته‌اند... 

خرمشهر را به خاطر می‌آوری، بی‌یاد و نشانی از محمد جهان‌آرا. راستی سیاوش صابری، مدیرکل بناها و محوطه‌های تاریخی با تو گفته بود که هیچ اثری از آثار جنگی به ثبت ملی نرسیده تا ضوابط حفاظتی آن تدوین شود! آه از نهادت برمی‌خیزد...  یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه.

کد خبر 82147

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ثبت نام و قیمت خودرو

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز